آخرین به‌روزرسانی:

Monolithic

ˌmɑːnəˈlɪθɪk ˌmɒnəˈlɪθɪk

معنی

یکپارچه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد monolithic

  1. adjective massive
    Synonyms:
    big great huge vast enormous immense giant gigantic grand mammoth colossal bulky towering imposing titanic gargantuan hulking whopping elephantine solid permanent consistent uniform immovable

ارجاع به لغت monolithic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monolithic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/monolithic

لغات نزدیک monolithic

پیشنهاد بهبود معانی