فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Towering
ˈtaʊərɪŋ
ˈtaʊərɪŋ
گذشته‌ی ساده:
toweredشکل سوم:
toweredسوم‌شخص مفرد:
towersمعنی و نمونه‌جمله‌ها
adjective
بلند، سخت، شدید
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Nayeb Hossein's towering figure
هیکل بلند بالای نایب حسین
towering mountains
کوه‌های سر‌به‌آسمان‌کشیده
نمونه‌جمله‌های بیشتر
a towering rage
خشم شدید
مترادف و متضاد towering
-
adjective huge, excessiveSynonyms:great high big extreme intense massive tall extraordinary fantastic gigantic impressive mighty supreme ultimate colossal excessive immoderate lofty monumental outstanding prodigious stupendous tremendous undue airy elevated extravagant imposing inordinate paramount preeminent skyscraping soaring spiring stately sublime superior surpassing towery transcendent unmeasurable unmatchable imperial aerialAntonyms:small short little tiny minor dwarfed
ارجاع به لغت towering
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «towering» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/towering
لغات نزدیک towering
- - tower wagon
- - towered
- - towering
- - towery
- - towhead