صفت تفضیلی:
mightierصفت عالی:
mightiestنیرومند، توانا، زورمند، قدرتمند، مقتدر، بزرگ، عظیم، محکم، قوی، پرتوان، قادر، قهار
he was more interested in serving the mighty than the poor
او بیشتر علاقهمند بود که به قدرتمندان کمک کند تا به مسکینان
Germany's mighty army smashed through Poland.
ارتش نیرومند آلمان، لهستان را درهم کوبید.
He overthrew the enemy with one mighty blow.
دشمن را با یک ضربهی محکم فرو افکند.
the mighty Amazon river
رودخانهی عظیم آمازون
The tiger is a mighty hunter.
پلنگ شکارچی پرتوانی است.
a mighty drinker
مشروبخور قهار
انگلیسی آمریکایی بسیار، خیلی، زیاد، یک دنیا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a mighty wind
باد بسیار شدید
I am mighty happy to have met you!
یک دنیا از ملاقات شما خوشنودم!
I am mighty proud of you!
خیلی به تو مباهات میکنم!
خارقالعاده، غیرعادی، شگفتآور
With a mighty roar, the lion asserted its dominance over the vast savannah.
شیر با غرشی خارقالعاده تسلط خود را بر ساوانای وسیع نشان داد.
She possessed a mighty intellect that impressed everyone around her.
او دارای عقل شگفتآوری بود که اطرافیانش را تحتتاثیر قرار میداد.
the pen is mightier than the sword
قلم از شمشیر نیرومندتر است.
(عامیانه) مغرور، گردن فراز
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mighty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mighty