شکل جمع:
steamrollersجاده صافکن دارای نیروی بخار، با جاده صافکن جاده را صاف کردن، خرد کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The governmental steamroller had denied everyone the right to criticize.
نیروی سرکوبگر دولت اجازهی انتقاد را از همه سلب کرده بود.
to steamroller the opposition
مخالفان را سرکوب کردن
They steamrollered the bill through the parliament.
لایحه را با فشار و زور از مجلس گذراندند.
steamroller somebody into doing something
به اجبار کسی را ناچار به انجام کاری کردن.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «steamroller» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/steamroller