با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Trounce

traʊns traʊns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    trounced
  • شکل سوم:

    trounced
  • سوم‌شخص مفرد:

    trounces
  • وجه وصفی حال:

    trouncing

معنی

verb - transitive
شکست دادن، سخت زدن، به‌سختی تنبیه کردن، سرزنش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trounce

  1. verb defeat overwhelmingly
    Synonyms: bash, beat, blank, bury, bust, cap, clobber, conquer, cook one’s goose, crush, drub, dust, fix one’s wagon, flog, hammer, lambaste, lather, lick, make mincemeat of, murder, overcome, overwhelm, paste, pommel, put away, rout, swamp, thrash, total, trash, walk over, wallop, waste, wax, whip, win, wipe off the mat
    Antonyms: fail, forfeit, lose

ارجاع به لغت trounce

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trounce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trounce

لغات نزدیک trounce

پیشنهاد بهبود معانی