جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

Put Away

American: pʊtəˈweɪ British: pʊtəˈweɪ

معنی put away

کنار گذاردن، دور انداختن، دست کشیدن

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

طلاق گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

تمام غذا یا نوشیدنی را خوردن

به زندان یا بیمارستان روانی فرستادن

به خاک سپردن، دفن کردن

کشتن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد put away

phrasal verb keep in

Synonyms:

keep save store reserve lay by lay aside put by deposit lay in set aside store away put out of the way cache stockpile lay away salt away squirrel away stow away

Antonyms:

spend waste use up

phrasal verb incarcerate

Synonyms:

jail lock up confine commit institutionalize certify

Antonyms:

free liberate

phrasal verb consume

Synonyms:

eat up devour wolf down gobble put down polish off shift gulp down punish swill

Antonyms:

refrain abstain

phrasal verb kill

Synonyms:

murder execute slay finish destroy do in dispatch eliminate liquidate assassinate knock off do away with put down plant cool cut off put to sleep put out of its misery bury inter tomb dust off

Antonyms:

give birth

ارجاع به لغت put away

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «put away» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/put away

لغات نزدیک put away

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!