تا انتها خوردن
He ate up his plate and asked for more.
او غذایش را تا ته خورد و باز هم خواست.
مصرف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This car eats up too much gas.
این اتومبیل خیلی بنزین مصرف میکند.
Taxes eat up most of my income.
قسمت اعظمی از درآمد من صرف مالیات میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «eat up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/eat-up