فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Eat Up

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

تا انتها خوردن

He ate up his plate and asked for more.

او غذایش را تا ته خورد و باز هم خواست.

phrasal verb

مصرف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

This car eats up too much gas.

این اتومبیل خیلی بنزین مصرف می‌کند.

Taxes eat up most of my income.

قسمت اعظمی از درآمد من صرف مالیات می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد eat up

  1. phrasal verb to accept
    Synonyms:
    accept buy swallow stand still for
  1. phrasal verb consume completely

ارجاع به لغت eat up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eat up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/eat-up

لغات نزدیک eat up

پیشنهاد بهبود معانی