گذشتهی ساده:
swilledشکل سوم:
swilledسومشخص مفرد:
swillsوجه وصفی حال:
swillingشکل جمع:
swillsسرکشیدن، زود خوردن، خیس کردن، اشغال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The men were laughing and swilling beer.
مردان میخندیدند و آبجو سر میکشیدند.
She drank her coffee and swilled out the cup.
قهوهی خود را خورد و فنجان را آب کشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «swill» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swill