با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sup

sʌp sʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive adverb
شام خوردن، شام دادن، مشروب، مقدار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sup

  1. verb To take into the mouth and swallow (a liquid)
    Synonyms: quaff, feed, drink, imbibe, pull on, munch, sip, swig, toss down, dine, belt
  2. noun An act of drinking or the amount swallowed
    Synonyms: draft, drink, potation, pull, quaff, swallow, sip, swill, swig, belt

ارجاع به لغت sup

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sup» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sup

لغات نزدیک sup

پیشنهاد بهبود معانی