جرعه، چشش، مزمزه، خردهخردهنوشی، مزمزه کردن، خردخرد آشامیدن، چشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She sipped the tea and put the cup on the table.
چای را مزه کرد و فنجان را روی میز گذاشت.
instead of gulping down try to sip!
بهجای قورت قورت نوشیدن سعی کن با جرعههای کوچک بخوری!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sip» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sip