آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Sip

sɪp sɪp

معنی sip | جمله با sip

noun adverb C1

جرعه، چشش، مزمزه، خرده‌خرده‌نوشی، مزمزه کردن، خردخرد آشامیدن، چشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

She sipped the tea and put the cup on the table.

چای را مزه کرد و فنجان را روی میز گذاشت.

instead of gulping down try to sip!

به‌جای قورت قورت نوشیدن سعی کن با جرعه‌های کوچک بخوری!

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sip

  1. verb drink slowly
    Antonyms:

ارجاع به لغت sip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sip

لغات نزدیک sip

پیشنهاد بهبود معانی