آخرین به‌روزرسانی:

Sip

sɪp sɪp

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb C1

جرعه، چشش، مزمزه، خرده‌خرده‌نوشی، مزمزه کردن، خردخرد آشامیدن، چشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She sipped the tea and put the cup on the table.

چای را مزه کرد و فنجان را روی میز گذاشت.

instead of gulping down try to sip!

به‌جای قورت قورت نوشیدن سعی کن با جرعه‌های کوچک بخوری!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sip

  1. verb drink slowly
    Synonyms:
    taste sample sup savor partake imbibe swallow drink in extract quaff toss
    Antonyms:
    slurp down

ارجاع به لغت sip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sip

لغات نزدیک sip

پیشنهاد بهبود معانی