گذشتهی ساده:
liquidatedشکل سوم:
liquidatedسومشخص مفرد:
liquidatesوجه وصفی حال:
liquidatingتسویه کردن، حساب را واریز کردن، برچیدن، از بین بردن، مایع کردن، بهصورت نقدینه درآوردن، سهام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They liquidated all of the company's debts.
آنها همهی بدهیهای شرکت را تسویه کردند.
We liquidated the firm's assets and paid its debts.
داراییهای مؤسسه را نقد کردیم و قرضهای آنرا پرداختیم.
They decided to liquidate the corporation within one year.
آنها بر آن شدند که شرکت را ظرف یک سال منحل کنند.
He ruthlessly liquidates all his opponents.
او با شقاوت همهی مخالفان خود را نابود میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «liquidate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/liquidate