امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Liquidation

ˌlɪkwəˈdeɪʃn ˌlɪkwəˈdeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    liquidations

معنی

noun
تسویه، از بین رفتن، واریز حساب، نابودی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد liquidation

  1. noun The act or process of eliminating
    Synonyms:
    elimination clearance eradication extermination purge removal riddance
  1. noun Utter destruction
    Synonyms:
    annihilation eradication extermination extinction extinguishment extirpation obliteration
  1. noun Termination of a business operation by using its assets to discharge its liabilities
    Synonyms:
    settlement

Idioms

  • go into liquidation

    (شرکت یا مؤسسه‌ی بازرگانی) دارایی‌ها را نقد کردن و قرض‌ها را دادن و شرکت را منحل کردن

ارجاع به لغت liquidation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «liquidation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/liquidation

لغات نزدیک liquidation

پیشنهاد بهبود معانی