حذف، رفع، برداشت، بیرون آوردن، خارج کردن
The company specializes in stain removal from carpets.
این شرکت در پاکسازی لکه از فرشها تخصص دارد.
The doctor recommended the removal of the infected tissue.
پزشک، برداشت بافت عفونی را توصیه کرد.
the secret removal of the jewels
برداشتن مخفیانه جواهرات
the removal of all obstacles on the road to progress
برداشتن کلیهی موانع بر سر راه ترقی
برکناری، اخراج، عزل، خلع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His removal from that job did not take place easily.
عزل او از آن شغل آسان صورت نگرفت.
His removal came after multiple accusations of misconduct.
اخراج او، پساز چندین اتهام سوءرفتار انجام شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «removal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/removal