با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Removal

rɪˈmuːvl rɪˈmuːvl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    removals

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
رفع، ازاله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun
برداشت، رفع، عزل
- the removal of all obstacles on the road to progress
- برداشتن کلیه‌ی موانع بر سر راه ترقی
- the secret removal of the jewels
- برداشتن مخفیانه جواهرات
- His removal from that job did not take place easily.
- برداشتن (عزل) او از آن شغل آسان صورت نگرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد removal

  1. noun The act of moving
    Synonyms: move, relocation, remotion, change of residence, change of address
  2. noun The state of being removed
    Synonyms: elimination, eradication, dismissal, discharge, expulsion, clearance, exile, deportation, banishment, extraction, dislodgment, eviction, evacuation, ejection, transference, extermination, extirpation, replacement, liquidation, translocation, the boot, the gate, the bounce, purge, the chuck, the old heave-ho, riddance
    Antonyms: entrance, induction, introduction

لغات هم‌خانواده removal

ارجاع به لغت removal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «removal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/removal

لغات نزدیک removal

پیشنهاد بهبود معانی