گذشتهی ساده:
exiledشکل سوم:
exiledسومشخص مفرد:
exilesوجه وصفی حال:
exilingشکل جمع:
exilesتبعید
His exile lasted fifteen years.
تبعید او پانزده سال طول کشید.
to go into exile
جلای وطن کردن، از میهن رفتن، به تبعید رفتن
a government in exile
دولت دور از میهن
دورکردن از وطن، تبعید کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They exiled all their opponents.
همهی مخالفان خود را تبعید کردند.
the exiled leader
رهبر تبعیدی (تبعیدشده)
1- تبعیدشده، تبعیدی، در هجرت 2- (در مورد دولتهایی که در خارج از کشور خود مستقر هستند) دور از میهن
در تبعید به سر بردن، دور از میهن زیستن
دوران اسارت یهودیان در بابل (سدهی ششم پیش از میلاد)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exile» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exile