Refugee

ˌrefjʊˈdʒiː ˌrefjʊˈdʒiː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    refugees
ذخیره در لغات برگزیده

معنی و نمونه‌جمله

noun countable B2
مهاجر، فراری، پناهنده سیاسی، آواره شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- a refugee camp
- اردوگاه پناهندگان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد refugee

  1. noun person running from something, often oppression
    Synonyms:
    runaway fugitive escapee deserter defector emigrant exile émigré foreigner displaced person DP evacuee expatriate outcast alien renegade outlaw expellee homeless person stateless person derelict foundling prodigal boat person castaway maroon leper

ارجاع به لغت refugee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «refugee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/refugee

لغات نزدیک refugee

پیشنهاد بهبود معانی