فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Runaway

ˈrʌnəweɪ ˈrʌnəweɪ

شکل جمع:

runaways

معنی و نمونه‌جمله‌ها

گریخته، فراری، در رفته، افسار گریخته، شخص فراری یا گریخته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

a runaway horse

اسب فراری

The runaways were captured.

فراریان را گرفتند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They made their runaway together.

آن‌ها با هم فرار کردند.

a runaway marriage

ازدواج دختر و پسر فراری

runaway inflation

تورم مهار‌نشدنی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد runaway

  1. adjective out of control
    Synonyms:
    uncontrolled out of hand wild loose disorderly running escaped fugitive fleeing delinquent
    Antonyms:
    controlled stable steady staying
  1. noun person who is trying to escape
    Synonyms:
    fugitive escapee escaper deserter absconder lawbreaker offender delinquent truant wanted person maroon

ارجاع به لغت runaway

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «runaway» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/runaway

لغات نزدیک runaway

پیشنهاد بهبود معانی