آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ فروردین ۱۴۰۴

    Expatriate

    ekˈspeɪtriət ekˈspeɪtriət eksˈpætriət / / -trieɪt eksˈpætriət / / -trieɪt

    گذشته‌ی ساده:

    expatriated

    شکل سوم:

    expatriated

    سوم‌شخص مفرد:

    expatriates

    وجه وصفی حال:

    expatriating

    شکل جمع:

    expatriates

    توضیحات:

    این لغت در معنای اول به شکل expat نیز نوشته می‌شود ولی شکل نوشتاری expatriate رایج است.

    معنی expatriate | جمله با expatriate

    noun countable

    مهاجر، تبعه‌ی خارجی، خارج‌نشین

    My family lived as expatriates in Hong Kong before I was born.

    خانواده‌ی من قبل‌از تولد من به‌عنوان مهاجر در هنگ‌کنگ زندگی می‌کردند.

    The embassy provides services for expatriates.

    سفارت، خدماتی برای اتباع خارجی ارائه می‌دهد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Many Iranian expatriates return to Iran for holidays.

    بسیاری از ایرانیان خارج‌نشین برای تعطیلات به ایران باز می‌گردند.

    American expatriates in Paris

    مهاجران آمریکایی در پاریس

    adjective

    دور‌از‌وطن، غریب، مقیم، خارجی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    This restaurant is the haunt of expatriate Iranians.

    این رستوران پاتوق ایرانیان دور از وطن است.

    The school offers a curriculum tailored for expatriate families.

    این مدرسه، برنامه‌ی درسی ویژه‌ی برای خانواده‌های خارجی ارائه می‌دهد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    expatriate staff

    کارکنان مقیم

    verb - intransitive verb - transitive formal

    ترک وطن کردن، مهاجرت کردن، خارج‌نشین شدن، مقیم خارج شدن، تبعید کردن

    Most of the tribe members either died or expatriated.

    بیشتر افراد قبیله یا مردند یا ترک وطن کردند.

    The government expatriated the dissident intellectuals.

    دولت، روشن‌فکران مخالف را تبعید کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Members of the team were expatriated.

    اعضای تیم مهاجرت کردند.

    verb - intransitive verb - transitive

    انتقال دادن پول، فرستادن پول، خارج کردن پول (فرستادن پول به کشوری دیگر)

    Strict laws were introduced to limit how much money could be expatriated annually.

    قوانین سختگیرانه‌ای برای محدود کردن میزان پول قابل انتقال به خارج در سال وضع شد.

    He expatriated a large sum to an offshore account.

    او مبلغ زیادی را به حساب بانکی در خارج فرستاد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد expatriate

    1. noun person thrown out of a country
      Synonyms:
      refugee exile emigrant migrant deportee evacuee expellee displaced person outcast departer émigré
    1. verb throw out of a country
      Synonyms:
      expel banish deport exile oust expulse displace transport relegate ostracize proscribe
      Antonyms:
      welcome allow

    سوال‌های رایج expatriate

    گذشته‌ی ساده expatriate چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده expatriate در زبان انگلیسی expatriated است.

    شکل سوم expatriate چی میشه؟

    شکل سوم expatriate در زبان انگلیسی expatriated است.

    شکل جمع expatriate چی میشه؟

    شکل جمع expatriate در زبان انگلیسی expatriates است.

    وجه وصفی حال expatriate چی میشه؟

    وجه وصفی حال expatriate در زبان انگلیسی expatriating است.

    سوم‌شخص مفرد expatriate چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد expatriate در زبان انگلیسی expatriates است.

    ارجاع به لغت expatriate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «expatriate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/expatriate

    لغات نزدیک expatriate

    • - expatiate
    • - expatiation
    • - expatriate
    • - expatriation
    • - expect
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلتان غذا قلیان قورت غوره غیظ فائض فطرت فراق فصیح فضول التزام فهرست قانون‌گذار قانون گذاری کردن
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.