آخرین به‌روزرسانی:

Emigrant

ˈemɪɡrənt ˈemɪɡrənt

شکل جمع:

emigrants

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

مهاجر، کوچ‌کننده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

emigrant workers

کارگران مهاجر

Iranian emigrants residing in California

مهاجرین ایرانی مقیم کالیفرنیا

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emigrant

  1. noun person who leaves his or her native country
    Synonyms:
    traveler migrant refugee expatriate émigré exile alien wanderer fugitive pilgrim displaced person departer migrator evacuee colonist wayfarer outcast
    Antonyms:
    native nationalist

ارجاع به لغت emigrant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emigrant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/emigrant

لغات نزدیک emigrant

پیشنهاد بهبود معانی