با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Emf

ˌiː em ˈef ˌiː em ˈef
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

abbreviation
(مخفف) (برق و الکترونیک) electromotive force نیروی محرکه برق، نیروی محرکه ی الکتریکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
abbreviation
(مخفف) electromagnetic field میدان های الکترومغناطیسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emf

  1. noun The rate at which energy is drawn from a source that produces a flow of electricity in a circuit; expressed in volts
    Synonyms: voltage, electromotive force

ارجاع به لغت emf

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emf» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emf

لغات نزدیک emf

پیشنهاد بهبود معانی