آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Import

    ˈɪmpɔːrt ˈɪmpɔːrt ˈɪmpɔːt ˈɪmpɔːt

    گذشته‌ی ساده:

    imported

    شکل سوم:

    imported

    سوم‌شخص مفرد:

    imports

    وجه وصفی حال:

    importing

    معنی import | جمله با import

    verb - transitive B2

    وارد کردن، به کشور آوردن

    He imports tea from India.

    او از هند چای وارد می‌کند.

    We import a large number of cars from Japan

    تعداد زیادی ماشین از ژاپن وارد می‌کنیم

    verb - transitive

    اظهار کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    An action that imports hostility.

    عملی که دال بر خصومت است.

    verb - transitive

    دخل داشتن به، تأثیر کردن در

    verb - transitive

    با پیروزی به دست آمدن، تسخیر کردن

    verb - transitive

    اهمیت داشتن

    It imports little that we are early or late.

    دیر یا زود بودن ما چندان اهمیتی ندارد.

    noun

    اقتصاد کالای رسیده، کالای وارده، (در جمع) واردات

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

    مشاهده

    They allowed the import of an additional 50 million tons of rice.

    آنان وارد کردن 50 میلیون تن برنج اضافی را مجاز دانستند.

    This car is a British import.

    این اتومبیل از انگلیس وارد شده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We should decrease our imports and increase our exports.

    ما باید واردات خود را کاهش بدهیم و بر صادرات بیفزاییم.

    import control

    مهار کردن واردات

    noun

    معنا

    What was the real import of his statement?

    معنی واقعی اظهارات او چه بود؟

    I immediately understood the full import of her words.

    فوری مفهوم کامل حرف‌های او را درک کردم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    A gesture whose import we could not fathom.

    حرکتی که معنای آن را نتوانستیم دریابیم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد import

    1. noun meaning
      Synonyms:
      sense significance understanding interpretation intention point gist drift implication purport message thrust construction acceptation signification significancy intendment stuff heart meat bottom line score bearing nature of beast name of the game nuts and bolts punch line
    1. noun significance, weight
      Synonyms:
      importance value emphasis weight purpose intent object objective consequence magnitude moment substance worth stress design signification weightiness momentousness pith
      Antonyms:
      insignificance

    سوال‌های رایج import

    گذشته‌ی ساده import چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده import در زبان انگلیسی imported است.

    شکل سوم import چی میشه؟

    شکل سوم import در زبان انگلیسی imported است.

    وجه وصفی حال import چی میشه؟

    وجه وصفی حال import در زبان انگلیسی importing است.

    سوم‌شخص مفرد import چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد import در زبان انگلیسی imports است.

    ارجاع به لغت import

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «import» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/import

    لغات نزدیک import

    • - imponderable
    • - impone
    • - import
    • - importable
    • - importance
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Portuguese pharmacy phat phrase pice piety piggy pipsqueak pitch in pitch-dark raise your hand zoom in yoga wouldn't would-be اغماض کردن مقلد معیشت معاش معضل معضلات عزل کردن ابلق اسم آجیل ثواب غدیر خوشحال خوش‌حالی چپق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.