آیکن بنر

طولانی‌ترین خسوف قرن در ۱۶ شهریور، خسوف به انگلیسی چی می‌شه؟

ماه‌گرفتگی به انگلیسی (۱۶ شهریور)

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Worth

wɜːrθ wɜːθ

شکل جمع:

worths

صفت تفضیلی:

more worth

صفت عالی:

most worth

معنی worth | جمله با worth

noun B1

ارزش، قیمت

the worth of a Canadian dollar

ارزش یک دلار کانادا

a hat that is worth $50

کلاهی که 50 دلار می‌ارزد

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a man worth half of million

مردی که نیم میلیون دارایی دارد

an hour's worth of hard work

به اندازه‌ی یک ساعت کار سخت

His personal worth is huge.

ثروت شخصی او بسیار زیاد است.

to estimate the worth of a gold watch

قیمت یک ساعت طلا را تخمین زدن

adjective

به اندازه‌ی، به قدر، به ارزش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Your friendship is of great worth to me.

دوستی تو برای من بسیار ارزش دارد.

This contract is not worth the paper it is written on.

این قرارداد ارزش کاغذی را که روی آن نوشته شده است، ندارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

ideas worth fighting for

عقایدی که ارزش جنگیدن را دارند

This book is worth reading.

این کتاب ارزش خواندن را دارد.

a suggestion that is worth considering

پیشنهادی که قابل‌ ملاحظه است

a dollar's worth of apples

سیب به اندازه‌ی یک دلار

And this is my opinion, for what it's worth.

و این نظر بنده است، تا چقدر ارزش داشته باشد.

Any teacher worth his salt knows that.

هر معلم واقعی آن (چیز) را می‌داند.

In an emergency a good car is worth its weight in gold.

در مواقع اضطراری یک اتومبیل خوب ارزش طلا را دارد.

It isn't worth my while to go to that meeting.

رفتن به آن جلسه برای من صرف نمی‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد worth

Idioms

for all one's worth

(عامیانه) با تمام قوا، با همه‌ی انرژی یا نیرو

for what it's worth

به هرچه که بیرزد، به هر بهایی، به هر قیمتی

not worth a damn (or a straw etc.)

کاملاً بی‌ارزش

put in one's two cent's worth

نظر خود را ابراز کردن، عقیده‌ی خود را گفتن

worth one's salt

دارای ارزش کافی (در مقابل مزدی که می‌گیرد یا در برابر هزینه‌ی آن)

مستحق حقوق و مزایایی که می‌گیرد، زبده، کارآمد

Idioms بیشتر

worth one's while

مفید، به‌درد خور، چیزی که به وقتش می‌ارزد

سودمند، قابل صرف وقت

the game is not worth the candle

به زحمتش نمی‌ارزد، آفتابه خرج لحیم است، ارزشش را ندارد

is the game worth the candle?

آیا ارزشش را دارد؟، آیا به زحمتش می‌ارزد؟

لغات هم‌خانواده worth

سوال‌های رایج worth

شکل جمع worth چی میشه؟

شکل جمع worth در زبان انگلیسی worths است.

صفت تفضیلی worth چی میشه؟

صفت تفضیلی worth در زبان انگلیسی more worth است.

صفت عالی worth چی میشه؟

صفت عالی worth در زبان انگلیسی most worth است.

معنی worth به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «worth» در زبان فارسی به «ارزش»، «بها» یا «قیمت داشتن» ترجمه می‌شود.

این واژه در زبان انگلیسی می‌تواند هم به‌صورت اسم و هم به‌صورت صفت به کار رود و معنای آن اغلب با ارزش مالی، معنوی یا اعتباری یک چیز گره خورده است. وقتی گفته می‌شود چیزی «worth» دارد، منظور این است که آن شیء یا موضوع اهمیت، بها یا فایده‌ای دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

از نظر کاربرد مالی، «worth» اغلب برای بیان ارزش پولی و اقتصادی به کار می‌رود. برای نمونه، جمله‌ی «This painting is worth a million dollars» به معنای «این نقاشی یک میلیون دلار ارزش دارد» است. در این نوع کاربرد، «worth» مستقیماً به ارزش بازاری یا مادی اشاره می‌کند. چنین استفاده‌ای در تجارت، اقتصاد و زندگی روزمره بسیار رایج است و نشان‌دهنده‌ی اهمیت این واژه در تعاملات انسانی است.

با این حال، «worth» فقط محدود به پول و دارایی نیست. در بسیاری از موارد، این واژه برای بیان ارزش‌های معنوی و غیرمادی نیز استفاده می‌شود. برای مثال، جمله‌ی «It’s worth trying» به معنای «ارزش امتحان کردن را دارد» است. در اینجا، ارزش به معنای اهمیت و فایده است، نه قیمت مالی. همین انعطاف باعث شده که «worth» در زبان انگلیسی ابزاری کلیدی برای بیان توصیه‌ها، قضاوت‌ها و ارزیابی‌های شخصی باشد.

از نظر دستوری، «worth» واژه‌ای خاص است زیرا بعد از آن معمولاً اسم یا فعل به‌صورت مصدر همراه با -ing می‌آید. برای مثال، می‌گوییم «This book is worth reading» یعنی «این کتاب ارزش خواندن دارد». این ساختار دستوری یکی از نکات مهمی است که زبان‌آموزان باید به آن توجه داشته باشند. تسلط بر چنین جزئیاتی کمک می‌کند تا کاربرد واژه طبیعی‌تر و نزدیک‌تر به زبان بومیان باشد.

فراتر از جنبه‌های دستوری و معنایی، «worth» بازتابی از نگاه انسان به جهان است. ما معمولاً برای چیزهایی که اهمیت دارند، چه از نظر مادی و چه معنوی، از این واژه استفاده می‌کنیم. وقتی می‌گوییم «a life worth living» یعنی «زندگی‌ای که ارزش زیستن دارد»، در واقع به عمیق‌ترین لایه‌های معنا و اهمیت انسانی اشاره کرده‌ایم. همین ظرفیت فلسفی و وجودی نشان می‌دهد که «worth» فراتر از یک واژه‌ی ساده‌ی اقتصادی است و در زندگی روزمره، ادبیات و حتی فلسفه جایگاهی مهم دارد.

ارجاع به لغت worth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «worth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/worth

لغات نزدیک worth

پیشنهاد بهبود معانی