فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Avail

əˈveɪl əˈveɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    سودمند بودن، بدرد خوردن، دارای ارزش بودن، در دسترس واقع شدن، فایده بخشیدن، سود، فایده، استفاده، کمک، ارزش
    • - Will force alone avail us?
    • - آیا اعمال زور به تنهایی کاری برایمان صورت خواهد داد؟
    • - He decided to avail himself of his uncle's empty house.
    • - او تصمیم گرفت خانه‌ی خالی عمویش را مورد استفاده قرار دهد.
    • - Protest was of no avail.
    • - اعتراض بیهوده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد avail

  1. noun use
    Synonyms: account, advantage, applicability, appropriateness, fitness, service, usefulness
  2. verb be of use; use
    Synonyms: account, advantage, answer, be adequate, benefit, fill, fulfill, meet, profit, satisfy, serve, suffice, work

Phrasal verbs

  • to avail oneself of

    از فرصت استفاده کردن، استفاده کردن، مورد استفاده قرار دادن، مغتنم شمردن

Collocations

ارجاع به لغت avail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «avail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/avail

لغات نزدیک avail

پیشنهاد بهبود معانی