فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Avail

əˈveɪl əˈveɪl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

سودمند بودن، بدرد خوردن، دارای ارزش بودن، در دسترس واقع شدن، فایده بخشیدن، سود، فایده، استفاده، کمک، ارزش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Will force alone avail us?

آیا اعمال زور به تنهایی کاری برایمان صورت خواهد داد؟

He decided to avail himself of his uncle's empty house.

او تصمیم گرفت خانه‌ی خالی عمویش را مورد استفاده قرار دهد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Protest was of no avail.

اعتراض بیهوده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد avail

  1. noun use
    Synonyms:
    usefulness service advantage account applicability appropriateness fitness
  1. verb be of use; use
    Synonyms:
    work serve benefit profit satisfy meet fill answer suffice advantage fulfill be adequate account

Phrasal verbs

to avail oneself of

از فرصت استفاده کردن، استفاده کردن، مورد استفاده قرار دادن، مغتنم شمردن

Collocations

to (of) no avail

بیهوده، بی فایده

to little avail

بیهوده، کم فایده

ارجاع به لغت avail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «avail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/avail

لغات نزدیک avail

پیشنهاد بهبود معانی