با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Utility

juːˈtɪləti juːˈtɪləti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    utilities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
تسهیلات (آب، برق، گاز و ...)، خدمات رفاهی، خدمات شهری، خدمات عمومی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The utility bill was surprisingly high this month.
- قبض خدمات عمومی در این ماه در کمال ناباوری بالا بود.
- The city council is responsible for maintaining the local utilities.
- شورای شهر مسئولیت حفاظت از تسهیلات محلی را بر عهده دارد.
noun plural countable
شرکت خدمات عمومی
- The utility is responsible for supplying electricity to the entire city.
- شرکت خدمات عمومی وظیفه‌ی تامین برق کل شهر را بر عهده دارد.
- We had a problem with our water bill, so we contacted the utility to resolve it.
- در قبض آب مشکلی بود، بنابراین برای رفع آن با شرکت خدمات عمومی تماس گرفتیم.
noun uncountable formal
سودمندی، مفیدیت، سود، فایده، کاربردپذیری، استفاده، مطلوبیت
- the utility of coal as a household fuel
- فایده‌ی زغال‌سنگ به‌عنوان سوخت منزل
- Renewable energy sources offer great potential for environmental utility.
- منابع انرژی تجدیدپذیر پتانسیل زیادی برای سودمندی زیست‌محیطی ارائه می‌دهند.
adjective
چندکاره، همه‌کاره، چندمنظوره، کاربردی
- a utility knife
- چاقوی چندکاره
- Her wardrobe consisted of only utility clothing.
- در کمد لباس او فقط لباس‌های کاربردی بود.
noun countable
کامپیوتر نرم‌افزار سودمند (برای تسهیل عملیات رایانه‌ای)
- I rely on this utility to quickly edit and format my documents.
- من به این نرم‌افزار سودمند برای ویرایش و قالب‌بندی سریع اسناد خود متکی هستم.
- Our team uses a specialized utility for data analysis and reporting.
- تیم ما از نرم‌افزار تخصصی سودمندی برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها و گزارش استفاده می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد utility

  1. noun serviceableness
    Synonyms: account, adequacy, advantage, advantageousness, applicability, appropriateness, avail, benefit, convenience, efficacy, efficiency, expediency, favor, fitness, function, point, practicality, productiveness, profit, relevance, service, serviceability, use, usefulness

ارجاع به لغت utility

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «utility» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/utility

لغات نزدیک utility

پیشنهاد بهبود معانی