شکل جمع:
expediencies( expedience ) شتاب، عجله، کارمهم، اقدام مهم، اقتضا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was torn between principle and expediency.
بین اصول اخلاقی و سود شخصی گیر کرده بودم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «expediency» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/expediency