شکل جمع:
opportunitiesفرصت، مجال، موقعیت
The richness of the soil offered unlimited opportunities for agricultural activity.
غنیبودن خاک فرصتهای نامحدودی را برای فعالیت کشاورزی بهوجود میآورد.
if the opportunity arises
اگر مجال باشد
فرصت، موقعیت (شغلی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a golden opportunity
فرصت (شغلی) طلایی
There are some great opportunities now for me.
اکنون موقعیتهای شغلی بزرگی برای من وجود دارد.
فرصت شغلی
فرصت فقط یکبار در میزند، باید از فرصت استفاده کرد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «opportunity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/opportunity