معنی opportunist به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌɑːpərˈtuːnɪst ˌɒpəˈtjuːnɪst

معنی

noun adjective

فرصت‌طلب، نان به نرخ روز خور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد opportunist

noun A person who places expediency above principle

Synonyms: self-seeker, vacillator, carpetbagger, timeserver, trimmer, ingrate, bounder, go-getter
adjective Taking immediate advantage, often unethically, of any circumstance of possible benefit

Synonyms: opportunistic, timeserving

ارجاع به لغت opportunist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «opportunist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/opportunist

لغات نزدیک opportunist

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel