بجا، بهموقع، به هنگام، درخور، مناسب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He declared his candidacy at a most opportune moment.
او در لحظهی بسیار مناسبی نامزدی (انتخاباتی) خود را اعلام کرد.
his opportune words
سخنان بهموقع او
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «opportune» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/opportune