شکل نوشتاری دیگر این لغت: well timed
بههنگام، بهموقع، در وقت مناسب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The well-timed pause in his speech added to the dramatic effect of his words.
مکث بههنگام در سخنرانیاش بر تأثیر دراماتیک سخنانش افزود.
The well-timed arrival of the ambulance saved the injured person's life.
ورود بهموقع آمبولانس جان مصدوم را نجات داد.
The well timed release of the new product created a buzz in the market.
عرضهی در وقت مناسب محصول جدید سروصدایی در بازار ایجاد کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «well-timed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/well-timed