امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Seasonable

ˈsiːznəbl ˈsiːznəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
مناسب فصل، به‌موقع، به‌هنگام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- In Tehran, rain is not seasonable in July.
- در تهران باران در ماه ژوئیه عادی نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد seasonable

  1. adjective timely, appropriate
    Synonyms:
    apropos apt auspicious convenient favorable fit opportune pertinent propitious prosperous providential relevant seasonal suitable timeous towardly welcome well-timed
    Antonyms:
    inappropriate inclement unfitting unseasonable unsuitable untimely

ارجاع به لغت seasonable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «seasonable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/seasonable

لغات نزدیک seasonable

پیشنهاد بهبود معانی