گذشتهی ساده:
fittedشکل سوم:
fittedسومشخص مفرد:
fitsشکل جمع:
fittingsصفت تفضیلی:
more fittingصفت عالی:
most fittingجفتسازی، سوارکنی، لوازم
مناسب، بجا، بهمورد، بهموقع، پرو لباس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
behavior that is not fitting a man of your age
رفتاری که شایسته مردی به سن شما نیست
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fitting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fitting