آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ تیر ۱۴۰۴

    Extra

    ˈekstrə ˈekstrə

    شکل جمع:

    extras

    معنی extra | جمله با extra

    adjective A2

    اضافی، بیشتر، مازاد، فراتر

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    Tonight I have guests and I'll need extra help.

    امشب مهمان دارم و به کمک بیشتری نیازمندم.

    Extra passengers will be sent by another plane.

    مسافران اضافی با هواپیمای دیگری فرستاده خواهند شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    If you are cold, take an extra blanket.

    اگر سردت می‌شود یک پتوی دیگر هم بردار.

    They are bringing extra land under cultivation.

    دارند زمین‌های بیشتری را زیر کشت می‌برند.

    extra costs

    هزینه‌های اضافی

    extra good quality

    کیفیت بسیار خوب

    adjective slang

    اغراق‌آمیز، بیش از حد، افراطی، زیادی، پرزحمت، پیچیده، پرزرق‌وبرق، غیرضروری، توجه‌طلب

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    That decoration is extra and unnecessary for this small event.

    آن تزئینات برای این مراسم کوچک خیلی اغراق‌آمیز و غیرضروری هستند.

    Her outfit was too extra for a casual meeting.

    لباسش برای جلسه‌ی غیررسمی خیلی پرزرق‌وبرق بود.

    adverb B1

    بیشتر، اضافه

    You have to pay extra for transportation.

    برای حمل‌و‌نقل باید هزینه‌ی اضافه بدهید.

    You’ll have to pay extra if you want faster delivery.

    اگر تحویل سریع‌تر بخواهی باید مبلغ بیشتری پرداخت کنی.

    noun countable B1

    افزودنی، امکانات اضافی، آپشِن، ویژگی اضافی

    The basic plan doesn’t include any extras.

    طرح پایه شامل هیچ‌گونه امکانات اضافی نیست.

    The travel package offers several extras, such as guided tours and special dinners.

    بسته‌ی مسافرتی چندین افزودنی مانند تورهای راهنما و شام‌های ویژه ارائه می‌دهد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The only extras she used were onions and sugar.

    تنها افزودنی‌هایی که به کار برد، عبارت‌بود از: پیاز و شکر.

    noun countable C1

    سیاهی‌لشکر، هنرور

    As an extra, you’re not expected to speak or be noticed.

    به‌عنوان سیاهی‌لشکر، از تو انتظار نمی‌رود که صحبت کنی یا جلب توجه کنی.

    They hired 300 extras for the battle scene.

    برای صحنه‌ی نبرد ۳۰۰ هنرور استخدام کردند.

    noun plural countable

    ورزش (کریکت) اکسترا، امتیاز اضافی (امتیازهای حاصله از اشتباهات تیم حریف)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    Extras do not count towards a batter’s personal score.

    امتیازهای اضافی در امتیاز شخصی بَتِر محاسبه نمی‌شوند.

    The match was close, and extras made the difference.

    بازی نزدیک بود و اکستراها تعیین‌کننده‌ی نتیجه شدند.

    prefix

    (-extra) فراتر، خارج‌تر، ماورای، افزوده بر، اضافه بر، فوق

    We sell large and extra-large hats.

    ما کلاه‌های بزرگ و خیلی بزرگ می‌فروشیم.

    The spacecraft was designed to study extragalactic objects.

    این فضاپیما برای مطالعه‌ی اجرام خارج از کهکشان طراحی شده بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    extra-long

    خیلی دراز (بلند)

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد extra

    1. adjective accessory; excess
      Synonyms:
      additional more another added supplementary optional spare superfluous unnecessary auxiliary supplemental redundant unused inessential further other reserve surplus special fresh new button tip plus perk ancillary in addition over and above beyond leftover unneeded in store one more ice lagniappe gravy gingerbread fuss extraordinary needless supernumerary
      Antonyms:
      necessary essential basic fundamental integral elementary
    1. adverb particularly
      Synonyms:
      especially extremely markedly noticeably unusually considerably exceptionally remarkably extraordinarily uncommonly rarely uncommon
    1. noun accessory
      Synonyms:
      addition supplement attachment adjunct appendage extension complement bonus appurtenance addendum affix supernumerary
      Antonyms:
      necessity essential fundamental basic

    Idioms

    go the extra mile

    سنگ‌تمام گذاشتن، از دل‌وجان مایه گذاشتن، تمام تلاش خود را به کار بستن، با تمام وجود تلاش کردن

    سوال‌های رایج extra

    شکل جمع extra چی میشه؟

    شکل جمع extra در زبان انگلیسی extras است.

    ارجاع به لغت extra

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «extra» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extra

    لغات نزدیک extra

    • - extortioner
    • - extortionist
    • - extra
    • - extra time
    • - extra-
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.