فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Optional

ˈɑːpʃnl ˈɒpʃnəl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

اختیاری، انتخابی، گزینشی، دلبخواه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The optional training session is designed to enhance your skills in the workplace.

جلسه‌ی آموزش اختیاری برای ارتقای مهارت‌های شما در محل کار طراحی شده است.

The meeting on Friday is optional, so you can attend if you have the time, but it is not mandatory.

جلسه‌ی جمعه دلبخواه است؛ بنابراین اگر وقت دارید می‌توانید شرکت کنید اما الزامی نیست.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Wearing mourning clothes is optional.

پوشیدن لباس عزاداری اختیاری است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد optional

  1. adjective possible; available as choice
    Synonyms:
    voluntary elective alternative discretionary free open unrestricted arbitrary facultative noncompulsory nonobligatory not required up to the individual volitional no strings attached extra unforced
    Antonyms:
    required compulsory forced

لغات هم‌خانواده optional

  • adjective
    optional

ارجاع به لغت optional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «optional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/optional

لغات نزدیک optional

پیشنهاد بهبود معانی