با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Arbitrary

ˈɑːrbətreri ˈɑːbətrəri / / -tri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more arbitrary
  • صفت عالی:

    most arbitrary

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
اختیاری، دلخواه، میلی، بوالهوسانه، الکی، دیمی، شکمی، بختکی، من‌درآوردی، خودسرانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He gave arbitrary orders.
- او دستورهای الکی می‌داد.
- arbitrary rule
- حکومت خودکامه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد arbitrary

  1. adjective whimsical, chance
    Synonyms: approximate, capricious, discretionary, erratic, fanciful, frivolous, inconsistent, injudicious, irrational, irresponsible, offhand, optional, random, subjective, supercilious, superficial, unaccountable, unreasonable, unscientific, wayward, willful
    Antonyms: circumspect, rational, reasonable, reasoned, supported
  2. adjective dictatorial
    Synonyms: absolute, autocratic, bossy, despotic, dogmatic, domineering, downright, flat out, high-handed, imperious, magisterial, monocratic, no ifs ands or buts, no joke, overbearing, peremptory, straight out, summary, tyrannical, tyrannous
    Antonyms: democratic

Collocations

لغات هم‌خانواده arbitrary

ارجاع به لغت arbitrary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «arbitrary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arbitrary

لغات نزدیک arbitrary

پیشنهاد بهبود معانی