دلخواهی، دلبخواهی، خودسری، خودسر بودن
The story is a lesson on the arbitrariness of fate.
این داستان آموزهای است دربارهی خودسریِ سرنوشت.
There was arbitrariness in the way applications were processed.
در چگونگی رسیدگی به درخواستها خودسری وجود داشت.
خودکامگی، اتوکراسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The report offers recommendations to curb arbitrariness in police work.
در این گزارش پیشنهادهایی بهمنظور جلوگیری از خودکامگی در کار پلیس ارائه شده است.
They complained about the arbitrariness of the authorities in closing down their units.
آنها از خودکامگی مقامات در تعطیلی واحدهای خود شکایت کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «arbitrariness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/arbitrariness