با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Arbitrariness

ˈɑːrbətrerinəs ˈɑːbɪtrərinəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    دلخواهی، دلبخواهی، خودسری، خودسر بودن
    • - The story is a lesson on the arbitrariness of fate.
    • - این داستان آموزه‌ای است درباره‌ی خودسریِ سرنوشت.
    • - There was arbitrariness in the way applications were processed.
    • - در چگونگی رسیدگی به درخواست‌ها خودسری وجود داشت.
  • noun uncountable
    خودکامگی، اتوکراسی
    • - The report offers recommendations to curb arbitrariness in police work.
    • - در این گزارش پیشنهادهایی به‌منظور جلوگیری از خودکامگی در کار پلیس ارائه شده است.
    • - They complained about the arbitrariness of the authorities in closing down their units.
    • - آن‌ها از خودکامگی مقامات در تعطیلی واحدهای خود شکایت کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد arbitrariness

  1. noun The trait of acting unpredictably and more from whim or caprice than from reason or judgment
    Synonyms: flightiness, whimsicality, whimsy, whimsey, capriciousness

لغات هم‌خانواده arbitrariness

ارجاع به لغت arbitrariness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «arbitrariness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arbitrariness

لغات نزدیک arbitrariness

پیشنهاد بهبود معانی