فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Bossy

ˈbɒːsi ˈbɒsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    bossier
  • صفت عالی:

    bossiest

معنی

adjective B2
دارای برجستگی، متمایل به ریاست مآبی، ارباب‌منش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bossy

  1. adjective domineering
    Synonyms:
    controlling overbearing authoritarian commanding strict pushy oppressive despotic dictatorial imperious iron-handed tyrannical high-handed overpowering

ارجاع به لغت bossy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bossy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bossy

لغات نزدیک bossy

پیشنهاد بهبود معانی