شکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): flat-out
با تمام سرعت، با سرعت هرچه تمامتر، با تمام قدرت، با تمام نیرو، با نهایت سعی و کوشش
The student studied flat out for the exam.
دانشجو با تمام سرعت برای امتحان درس خواند.
He ran flat out to catch the bus.
او با سرعت هرچه تمامتر دوید تا به اتوبوس برسد.
رکوپوستکنده، رکوراست، بیرودربایستی، بیپرده، آشکارا، علناً، صراحتاً
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She told him flat out that she didn't love him anymore.
او رکوپوستکنده به او گفت که دیگر او را دوست ندارد.
I told her flat out that I couldn't lend her any more money.
بیرودربایستی به او گفتم که دیگر نمیتوانم به او پول قرض بدهم.
The teacher flat out told the students that they needed to study harder.
معلم صراحتاً به دانشآموزان گفت که باید بیشتر درس بخوانند.
محض، تمامعیار، به تمام معنا
Your allegation is a flat-out lie.
ادعای تو دروغ محض است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flat out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flat-out-2