با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Subjective

səbˈdʒektɪv səbˈdʒektɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more subjective
  • صفت عالی:

    most subjective

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
درونی، ذهنی، معقول، وابسته به‌طرز تفکر شخص، فاعلی، خصوصی، فردی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
noun adjective
ذهنی
- a subjective attitude
- گرایش ذهنی
- subjective causes
- علت‌های ذهنی
- a subjective impression
- برداشت شخصی
- subjective painting
- نقاشی خود تخیلی
- subjective sensations
- احساسات درونگرانه
- subjective reality
- واقعیت خیالی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد subjective

  1. adjective emotional; based on inner experience rather than fact
    Synonyms: abstract, biased, fanciful, idiosyncratic, illusory, individual, instinctive, introspective, introverted, intuitive, nonobjective, nonrepresentative, personal, prejudiced, unobjective
    Antonyms: objective, unbiased, unemotional, unprejudiced

ارجاع به لغت subjective

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subjective» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/subjective

لغات نزدیک subjective

پیشنهاد بهبود معانی