معنی unprejudiced به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ʌnˈpredʒʊdɪst ʌnˈpredʒʊdɪst

معنی

adjective

بدون ‌جانبداری، منصف، بدون تبعیض یا طرفداری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unprejudiced

adjective fair

Synonyms: balanced, dispassionate, equal, equitable, even-handed, fair-minded, impartial, just, liberal, nondiscriminatory, nonpartisan, objective, open-minded, straight, unbiased, unbigoted, uncolored, uninfluenced

Antonyms: biased, prejudiced, unfair, unjust

ارجاع به لغت unprejudiced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «unprejudiced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unprejudiced

لغات نزدیک unprejudiced

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel