فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Option

ˈɑːpʃn ˈɒpʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    options

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B1
    اختیار، انتخاب، آزادی، آزادی گزینش، حق انتخاب، خیار، خصیصه اختیاری
    • - You have no option but to go.
    • - شما ناگزیر به رفتن هستید.
    • - All his options were taken away.
    • - آزادی عمل او سلب شده بود.
    • - You have the option to stay or to go.
    • - شما می‌توانید بمانید یا بروید.
  • noun countable
    اقتصاد حق خرید یا فروش یا اجاره
    • - I have a ten-day option on the house.
    • - تا ده روز دیگر حق خرید خانه منحصر به من است.
    • - Don't pay a down payment; keep your options open until you find your ideal house.
    • - بیعانه نده، تا خانه‌ی دلخواه خود را پیدا نکرده‌ای، امکان انتخاب خود را محدود نکن.
  • noun
    خیار فسخ، اظهار میل
  • noun
    شق، راه
    • - There exists a second option.
    • - یک شق ثانوی هم وجود دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد option

  1. noun alternative
    Synonyms: advantage, benefit, choice, claim, dibs, dilemma, discretion, druthers, election, flipside, franchise, free will, grant, license, opportunity, other side of coin, pickup, preference, prerogative, privilege, right, selection, take it or leave it

Idioms

لغات هم‌خانواده option

ارجاع به لغت option

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «option» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/option

لغات نزدیک option

پیشنهاد بهبود معانی