با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Pickup

ˈpɪˌkəp ˈpɪkʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • پیکاپ، دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون، انتخاب، رشد، ترقی، تجدید فعالیت، چیدن، هرچیز انتخاب شده، آشنایی تصادفی، (دختر) بلند کردن، برداشتن، سوارکردن، گرفتن، بهبودی یافتن
    • - a car with good pickup
    • - یک اتومبیل با قدرت سرعت‌گیری زیاد
    • - a pickup football team
    • - تیم فوتبال مرکب از آشنایان
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pickup

  1. noun A seizing and holding by law
    Synonyms: loose-woman, apprehension, streetwalker, arrest, trick, acceleration, seizure, number, pick-me-up, cartridge, boost, bust, mark, collar, easy-mark, impromptu, pinch, stimulant
  2. noun The attribute of being capable of rapid acceleration
    Synonyms: getaway
  3. noun Mechanical device consisting of a light balanced arm that carries the cartridge
    Synonyms: tone-arm, pickup arm
  4. noun A light truck with an open body and low sides and a tailboard
    Synonyms: pickup-truck

ارجاع به لغت pickup

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pickup» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pickup

لغات نزدیک pickup

پیشنهاد بهبود معانی