امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pickup

ˈpɪˌkəp ˈpɪkʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پیکاپ، دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون، انتخاب، رشد، ترقی، تجدید فعالیت، چیدن، هرچیز انتخاب شده، آشنایی تصادفی، (دختر) بلند کردن، برداشتن، سوارکردن، گرفتن، بهبودی یافتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a car with good pickup
- یک اتومبیل با قدرت سرعت‌گیری زیاد
- a pickup football team
- تیم فوتبال مرکب از آشنایان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pickup

  1. noun A seizing and holding by law
    Synonyms: loose-woman, apprehension, streetwalker, arrest, trick, acceleration, seizure, number, pick-me-up, cartridge, boost, bust, mark, collar, easy-mark, impromptu, pinch, stimulant
  2. noun The attribute of being capable of rapid acceleration
    Synonyms: getaway
  3. noun Mechanical device consisting of a light balanced arm that carries the cartridge
    Synonyms: tone-arm, pickup arm
  4. noun A light truck with an open body and low sides and a tailboard
    Synonyms: pickup-truck

ارجاع به لغت pickup

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pickup» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pickup

لغات نزدیک pickup

پیشنهاد بهبود معانی