آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ آذر ۱۴۰۴

    Elementary

    ˌeləˈmentri ˌeləˈmentri

    معنی elementary | جمله با elementary

    adjective B1

    مقدماتی، ابتدایی، اصلی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده
    adjective

    ابتدایی، مقدماتی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    elementary education

    آموزش ابتدایی

    the elementary principles of each science

    اصول آغازین هر علم

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    "It's elementary, dear Watson!"

    «واتسون عزیز، بدیهی است!»

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد elementary

    1. adjective simple, basic
      Synonyms:
      easy basic clear elemental essential fundamental initial original plain primary primitive straightforward uncomplicated introductory rudimentary beginning facile simplified uncomplex ABCs child’s play simplex meat and potatoes prefatory preliminary basal primo substratal underlying abecedarian duck soup foundational simplest
      Antonyms:
      complex complicated difficult hard advanced involved secondary compound intricate abstruse

    سوال‌های رایج elementary

    معنی elementary به فارسی چی می‌شه؟

    کلمهٔ elementary در زبان فارسی به «ابتدایی»، «پایه‌ای» یا «اساسی» و «مقدماتی» ترجمه می‌شود.

    این واژه برای اشاره به مفاهیم، دانش‌ها، مهارت‌ها یا موضوعاتی به کار می‌رود که در سطح پایه و ساده هستند و اصول اولیه یک حوزه را تشکیل می‌دهند. «elementary» معمولاً نشان‌دهنده شروع یادگیری یا فهم موضوعی است و به مرحله‌ای اطلاق می‌شود که مفاهیم پیچیده‌تر بر پایه آن ساخته می‌شوند.

    در آموزش، «elementary» معمولاً به دوره‌های ابتدایی تحصیل اشاره دارد؛ مثلاً «elementary school» یعنی مدرسه ابتدایی که دانش‌آموزان در آن با اصول پایه‌ای خواندن، نوشتن، ریاضی و علوم آشنا می‌شوند. این سطح آموزشی نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری پایه‌های دانش و مهارت‌های فرد دارد و اساس یادگیری‌های بعدی را می‌سازد.

    در علوم مختلف، «elementary» به مفاهیم بنیادی و اولیه اشاره می‌کند؛ به طور مثال، در فیزیک، «elementary particles» (ذرات بنیادی) کوچک‌ترین اجزای تشکیل‌دهنده ماده هستند که نمی‌توان آن‌ها را به ذرات کوچکتر تقسیم کرد. این کاربرد نشان‌دهنده اهمیت و پایه‌ای بودن این ذرات در ساختار جهان است.

    از نظر معنایی، «elementary» به سادگی و وضوح نیز اشاره دارد. چیزی که «elementary» است، معمولاً ساده، قابل فهم و بدون پیچیدگی‌های اضافی است. این واژه می‌تواند به آموزش، مفاهیم علمی، مهارت‌ها یا حتی رفتارها و راه‌حل‌های ساده و ابتدایی اشاره داشته باشد.

    کلمهٔ elementary مفهوم پایه، اساس و سادگی را منتقل می‌کند و در بسیاری از زمینه‌ها کاربرد دارد، از آموزش ابتدایی گرفته تا مفاهیم علمی بنیادی. آشنایی با این واژه و کاربردهای مختلف آن به درک بهتر متون و صحبت‌های انگلیسی کمک می‌کند و پایه‌ای برای یادگیری عمیق‌تر فراهم می‌آورد.

    ارجاع به لغت elementary

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «elementary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/elementary

    لغات نزدیک elementary

    • - elemental
    • - elementarily
    • - elementary
    • - elementary function
    • - elementary particle
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.