فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Basal

ˈbeɪsl̩ ˈbeɪsl̩

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

زیست‌شناسی قاعده‌ای، پایه‌ای، بازال

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

مشاهده

The basal ganglia are a group of structures located deep within the brain.

عقده‌های قاعده‌ای گروهی از ساختارها هستند که در اعماق مغز قرار دارند.

The basal layer of the skin is responsible for producing new skin cells.

لایه‌ی پایه‌ای‌ پوست مسئول تولید سلول‌های جدید پوست است.

adjective

گیاه‌شناسی روینده از پایین ساقه، بنی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The basal leaves of the plant were small and green.

برگ‌های روینده از پایین ساقه‌ی گیاه کوچک و سبز بودند.

The basal leaves of the plant are located at the bottom of the stem.

برگ‌های بنی گیاه (بن‌برگ‌ها) در پایین ساقه قرار دارند.

adjective

اساسی، پایه‌ای، مربوط به شالوده

the basal principles of mathematics

اصول پایه‌ای ریاضیات

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد basal

  1. adjective of or treating the most basic aspects
    Synonyms:
    basic elementary fundamental primary initial easy necessary beginning rudimentary rudimental radical lowest
  1. adjective arising from or going to the root or source
    Synonyms:
    basic fundamental primary original base underlying radical foundational bottommost basilar
    Antonyms:
    cauline

ارجاع به لغت basal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «basal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/basal

لغات نزدیک basal

پیشنهاد بهبود معانی