شکل جمع:
furnituresمبلمان، اسباب، وسایل (منزل یا محل کار)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
We must buy furniture for our new house.
ما باید برای خانهی جدیدمان مبلمان بخریم.
She rearranged the furniture in her bedroom to create more space.
او اسباب اتاق خوابش را دوباره چید تا فضای بیشتری ایجاد کند.
We need to buy new furniture for the office.
باید برای محل کار وسایل جدید بخریم.
قدیمی زیبوزیور اسب، زینوبرگ اسب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The stable was filled with beautiful furniture for the horses.
اصطبل پر از زیبوزیور زیبا برای اسبها بود.
The horse's furniture included a leather saddle.
زینوبرگ اسب شامل یک زین چرمی بود.
(شخص) در جایی آنقدر ماندن یا کار کردن که مثل در و دیوار و اثاثیه آنجا شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «furniture» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/furniture