با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Desk

desk desk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    desks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
میز، میز تحریر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She sat behind her desk and wrote two letters.
- او پشت میز کارش نشست و دو نامه نوشت.
- an office desk
- میز اداره
- a speaker's desk
- میز سخنران
- Call the hotel desk and ....
- به اطلاعات هتل زنگ بزن و ....
- an information desk
- میز اطلاعات
- If I'm not in, leave a message at the hotel desk.
- اگر نبودم در دفتر هتل پیام بگذارید.
- He is in charge of the city desk.
- او متصدی بخش گزارش‌های شهری است.
- a desk job
- پشت‌ میز نشینی، کار پشت میزی، کار دفتری
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد desk

  1. noun table
    Synonyms: counter, davenport, escritoire, lecturn, reading stand, rolltop, school desk, secretary, workspace, writing desk

ارجاع به لغت desk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «desk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/desk

لغات نزدیک desk

پیشنهاد بهبود معانی