آخرین به‌روزرسانی:

Sofa

ˈsoʊfə ˈsəʊfə

شکل جمع:

sofas

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

کاناپه، مبل راحتی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

I spilled coffee on the sofa.

قهوه رو روی مبل ریختم.

We decided to purchase a new sofa.

تصمیم گرفتیم مبل راحتی جدیدی بخریم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Please have a seat on the sofa.

لطفاً روی کاناپه بنشینید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sofa

  1. noun couch
    Synonyms:
    sofa bed futon divan daybed loveseat ottoman settee davenport chesterfield chaise longue convertible couch window seat

سوال‌های رایج sofa

شکل جمع sofa چی میشه؟

شکل جمع sofa در زبان انگلیسی sofas است.

ارجاع به لغت sofa

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sofa» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sofa

لغات نزدیک sofa

پیشنهاد بهبود معانی