گذشتهی ساده:
couchedشکل سوم:
couchedسومشخص مفرد:
couchesوجه وصفی حال:
couchingشکل جمع:
couchesمبل، کاناپه
Three of the guests were sitting on the couch.
سه نفر از میهمانان روی کاناپه نشسته بودند.
They arranged the couches around the fireplace.
آنها، مبلها را دور شومینه چیدند.
تخت معاینه (در اتاق پزشک)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He lay down on the psychiatrist's couch and closed his eyes.
او روی تخت روانپزشک دراز کشید و چشمانش را بست.
Please lie on this couch.
لطفاً روی این تخت دراز بکشید.
بیان کردن، مطرح کردن، گفتن (به نحوی خاص)
She tried to couch the bad news in soothing terms.
کوشید که خبر بد را به طرز تسکینآمیزی بیان کند.
Her criticism was couched in polite language.
انتقاد او به گونهای مؤدبانه مطرح شد.
a carefully couched threat
تهدیدی که با دقت بیان شده بود
دراز کشیدن، لم دادن، خوابیدن
He had couched himself comfortably on the bed and was reading a book.
او با آسودگی روی تخت دراز کشیده بود و کتاب میخواند.
The baby was wrapped in a blanket and couched on the sofa.
کودک را در پتو پیچیده و روی نیمکت خوابانده بودند.
(عامیانه) تحت درمان روانی
شکل جمع couch در زبان انگلیسی couches است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «couch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/couch