آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Couch

kaʊtʃ kaʊtʃ kaʊtʃ

شکل جمع:

couches

معنی couch | جمله با couch

noun verb - transitive verb - intransitive countable A2

تخت، نیمکت، خوابانیدن، در لفافه قرار دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Three of the guests were sitting on the couch.

سه نفر از میهمانان روی کاناپه نشسته بودند.

He lay down on the psychiatrist's couch and closed his eyes.

او روی نیمکت روانپزشک دراز کشید و چشمانش را بست.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Please lie on this couch.

لطفاً روی این تخت دراز بکشید.

He had couched himself comfortably on the bed and was reading a book.

او با آسودگی روی بستر قرار گرفته بود و کتاب می‌خواند.

The baby was wrapped in a blanket and couched on the sofa.

کودک را در پتو پیچیده و روی نیمکت خوابانده بودند.

She tried to couch the bad news in soothing terms.

کوشید که خبر بد را به طرز تسکین‌آمیزی بیان کند.

a carefully couched threat

تهدیدی که با دقت بیان شده بود

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد couch

  1. noun sofa; long, upholstered furniture
  1. verb express in particular way

Idioms

on the couch

(عامیانه) تحت درمان روانی

سوال‌های رایج couch

شکل جمع couch چی میشه؟

شکل جمع couch در زبان انگلیسی couches است.

ارجاع به لغت couch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «couch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/couch

لغات نزدیک couch

پیشنهاد بهبود معانی