امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Phrase

freɪz freɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    phrased
  • شکل سوم:

    phrased
  • سوم‌شخص مفرد:

    phrases
  • وجه وصفی حال:

    phrasing
  • شکل جمع:

    phrases

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
دستور زبان زبان‌شناسی عبارت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- A phrase can function as the subject or object of a sentence.
- عبارت می‌تواند فاعل یا مفعول جمله باشد.
- A prepositional phrase provides additional details about location or time.
- عبارت قیدی جزئیات بیشتری در مورد مکان یا زمان ارائه می‌دهد.
noun countable B1
عبارت (گروه کوتاهی از کلمات که اغلب با هم می‌آیند و معنای خاصی دارند)
- Can you explain the meaning of this phrase to me?
- آیا می‌شه معنی این عبارت رو برام توضیح بدی؟
- The phrase "time flies" is commonly used to express how quickly time passes.
- از عبارت «زمان می‌گذرد» معمولاً برای بیان سرعت گذر زمان استفاده می‌شود.
noun countable
موسیقی فراز، عبارت (واحدی دارای متر (موزون) که به‌تنهایی احساس موسیقایی کاملی دارد)
- The pianist played a beautiful phrase.
- نوازنده‌ی پیانو فراز زیبایی را نواخت.
- The singer added her own unique style to the phrase.
- این خواننده سبک منحصر‌به‌فرد خود را به این فراز افزود.
verb - transitive
بیان کردن، به بیان درآوردن (با انتخاب کلمات خاص)
- He was unable to phrase his ideas.
- او قادر نبود اندیشه‌های خود را بیان کند.
- He carefully phrased his question.
- پرسشش را با دقت به بیان درآورد.
noun
شیوه‌ی بیان، سبک بیان
- Her phrase is unique.
- شیوه‌ی بیان او منحصر‌به‌فرد است.
- I admire your phrase.
- سبک بیان شما را تحسین می‌کنم.
noun
مجموعه‌حرکات سلسله‌وار (در رقص)
- The dancers executed the intricate phrase with precision.
- رقصندگان مجموعه‌حرکات سلسله‌وار پیچیده را با دقت اجرا کردند.
- The choreographer taught us a new phrase.
- طراح رقص مجموعه‌حرکات سلسله‌وار جدیدی را به ما یاد داد.
verb - transitive
موسیقی فرازبندی کردن، عبارت‌بندی کردن
- The pianist skillfully phrased the piece.
- پیانیست قطعه را ماهرانه فرازبندی کرد.
- The accomplished guitarist knows how to phrase the chords.
- گیتاریست ماهر می‌داند که آکوردها را چطور عبارت‌بندی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد phrase

  1. noun group of words; way of speaking
    Synonyms:
    byword catchphrase catchword diction expression idiom locution maxim motto parlance phraseology phrasing remark saying shibboleth slogan styling tag terminology utterance verbalism verbiage watchword wordage wording
  1. verb express in words carefully
    Synonyms:
    couch formulate frame present put put into words say term utter voice word

ارجاع به لغت phrase

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «phrase» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/phrase

لغات نزدیک phrase

پیشنهاد بهبود معانی