فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Shibboleth

ˈʃɪbleθ ˈʃɪbəleθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable formal
    لق‌لقه‌زبان، ورد زبان، بیان رایج
    • - She criticized the traditional gender roles as an outdated shibboleth.
    • - او وظایف جنسیتی سنتی را به‌عنوان یک لق‌لقه‌زبان منسوخ انتقاد کرد.
    • - The belief that success is only measured by wealth is a societal shibboleth we need to challenge.
    • - این باور که موفقیت فقط با ثروت سنجیده می‌شود، یکی از بیانات رایج اجتماعی است که باید آن را به چالش بکشیم.
  • noun countable
    شعار (مخفی)، اسم رمز
    • - To gain their trust, I revealed the shibboleth that only true fans of the band would know.
    • - برای جلب‌اعتماد آن‌ها، اسم رمز را گفتم که فقط طرفداران واقعی گروه می‌دانستند.
    • - Using specific jargon acted as a shibboleth for journalists, distinguishing them from general readership.
    • - استفاده از اصطلاحات خاص برای روزنامه‌نگاران به‌عنوان یک شعار مخفی عمل کرد و آن‌ها را از خوانندگان عمومی متمایز کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد shibboleth

  1. noun A favorite saying of a sect or political group
    Synonyms: catchword, slogan, custom, party-cry, motto, password, phrase, practice, saying, truism, watchword

ارجاع به لغت shibboleth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shibboleth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shibboleth

لغات نزدیک shibboleth

پیشنهاد بهبود معانی