لقلقهزبان، ورد زبان، بیان رایج
She criticized the traditional gender roles as an outdated shibboleth.
او وظایف جنسیتی سنتی را بهعنوان یک لقلقهزبان منسوخ انتقاد کرد.
The belief that success is only measured by wealth is a societal shibboleth we need to challenge.
این باور که موفقیت فقط با ثروت سنجیده میشود، یکی از بیانات رایج اجتماعی است که باید آن را به چالش بکشیم.
شعار (مخفی)، اسم رمز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
To gain their trust, I revealed the shibboleth that only true fans of the band would know.
برای جلباعتماد آنها، اسم رمز را گفتم که فقط طرفداران واقعی گروه میدانستند.
Using specific jargon acted as a shibboleth for journalists, distinguishing them from general readership.
استفاده از اصطلاحات خاص برای روزنامهنگاران بهعنوان یک شعار مخفی عمل کرد و آنها را از خوانندگان عمومی متمایز کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shibboleth» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shibboleth