فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shibboleth

ˈʃɪbleθ ˈʃɪbəleθ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal

لق‌لقه‌زبان، ورد زبان، بیان رایج

She criticized the traditional gender roles as an outdated shibboleth.

او وظایف جنسیتی سنتی را به‌عنوان یک لق‌لقه‌زبان منسوخ انتقاد کرد.

The belief that success is only measured by wealth is a societal shibboleth we need to challenge.

این باور که موفقیت فقط با ثروت سنجیده می‌شود، یکی از بیانات رایج اجتماعی است که باید آن را به چالش بکشیم.

noun countable

شعار (مخفی)، اسم رمز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

To gain their trust, I revealed the shibboleth that only true fans of the band would know.

برای جلب‌اعتماد آن‌ها، اسم رمز را گفتم که فقط طرفداران واقعی گروه می‌دانستند.

Using specific jargon acted as a shibboleth for journalists, distinguishing them from general readership.

استفاده از اصطلاحات خاص برای روزنامه‌نگاران به‌عنوان یک شعار مخفی عمل کرد و آن‌ها را از خوانندگان عمومی متمایز کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shibboleth

  1. noun a favorite saying of a sect or political group
    Synonyms:
    saying motto slogan phrase watchword catchword password practice custom truism party-cry

ارجاع به لغت shibboleth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shibboleth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shibboleth

لغات نزدیک shibboleth

پیشنهاد بهبود معانی