شکل جمع:
passwordsگذرواژه، کلمهی عبور، رمز عبور، پسورد
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
I forgot my password and had to reset it.
گذرواژهام را فراموش کردم و مجبور شدم آن را ریست کنم.
Please remember to change your password regularly for better security.
لطفا به خاطر داشته باشید که برای امنیت بهتر کلمهی عبور خود را به طور مرتب تغییر دهید.
اسم رمز، اسم شب (برای عبور از نگهبانی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The security guard asked for my password before allowing me to enter the building.
نگهبان قبل از اینکه اجازهی ورود به ساختمان را بدهد، اسم رمز من را خواست.
She whispered the password to her friend so that no one else could hear.
اسم شب را برای دوستش زمزمه کرد تا کسی آن را نشنود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «password» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/password