Parole

pəˈroʊl pəˈrəʊl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    paroles

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
عفو مشروط، قول شرف، قول مردانه، آزادی زندانیان و اسرا به قید قول شرف، به قید قول شرف آزادساختن، قول شرف داده (درمورد زندانی و اسیر) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He will be on parole for two more years.
- آزادی او تا دو سال دیگر به قید التزام خواهد بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد parole

  1. verb to set loose
    Synonyms:
    liberate discharge pardon
  1. noun a secret word or phrase known only to a restricted group
    Synonyms:
    password word watchword countersign word of honor

Collocations

  • on parole

    آزاد به قید التزام

ارجاع به لغت parole

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parole» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parole

لغات نزدیک parole

پیشنهاد بهبود معانی